حاضری شش صبح :)

ساخت وبلاگ
برای هزارمین بار آرزو کردم کاش بودی کاش بودی تا تو بغلت ولو می شدم و سرمو به سینت می چسبودمو چشمامو می بستم.     بعد نفس عمیقی می کشیدم و ریه هامو از عطرت پر می کردم . کاش بودی تا تو همون حالت برات از نبودنت حرف بزنم ؛ حرف بزنمو بگم که چقدر تو این مدت تنها بودم . بگم و بگم و ازت بخوام که تا همیشه پیشم بمونی . کاش بودی تا بی هوا لباست از اشک چشمام خیس می شدن و می فهمیدم که خواب نیستم ؛ می فه حاضری شش صبح :)...
ما را در سایت حاضری شش صبح :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4noboy3 بازدید : 135 تاريخ : جمعه 21 مهر 1396 ساعت: 7:53